دوم خرداد گذشت، اما برخی از فعالان سیاسی معتقد هستند که ممکن است این تاریخ دوباره تکرار شود. دومی خردادی همچون سالهای دهه هفتاد که احزاب اصلاحطلب در اوج محبوبیت خود قرار داشتند و نقش مؤثری در عرصه سیاست بازی میکردند.
به گزارش اصلاحاتپرس، همدلی نوشت: اسماعیل گرامیمقدم از فعالان سیاسی اصلاحطلب در مورد اینکه آیا در آینده امکان تکرار دوم خرداد۷۶ وجود دارد یا خیر به ایلنا گفته: «بله امکان دارد. چه بخواهیم و چه نخواهیم، آینده با رویدادهای جدید با محوریت مردم خواهد آمد؛ اما نتایج آن بههیچوجه قابل پیشبینی نیست. ممکن است مردم برخی رویدادها را به شکلی رقم بزنند که نتایج آن برخلاف پیشبینیها باشد. امروز فضایی که در سیاست خارجی وجود دارد، سیاستهایی که امروز اتخاذ میشود، اعتراض اقشار و اصناف گوناگون و کاهش مشارکت مردم در دو انتخابات گذشته همه این موارد میتواند شرایطی را در آینده رقم بزند که قابل پیشبینی نیست.»
گرامیمقدم افزود: «اینکه حادثهای مانند دوم خرداد از جنس اصلاحطلبانه تکرار خواهد شد یا نه نمیتوان پیشبینی کرد. امروز نمیتوان گفت مردم در انتخابات ۱۴۰۲ به کاهش مشارکت خود ادامه خواهند داد یا خیر؛ اما میتوان تلاش کرد فضای سیاسی به شکلی باز شود تا نامزدهای دیگر بهجز نامزدهای یک جریان در صحنه حضور داشته باشند و به این نتیجه برسند که یکدست شدن قدرت باعث تضعیف پایههای نظام و پرداخت هزینههای زیاد میشود، در آن صورت مردم میتوانند با صندوق رای آشتی کرده و باعث شوند دوم خرداد دیگری اتفاق بیافتد.»
این در حالی است که طی سالهای اخیر برخی تحلیل گران میگویند اصلاحطلبان به خاطر عملکرد ضعیف خود در مجلس دهم و در حمایت از دولت روحانی سرمایه اجتماعی خود را ازدستدادهاند. این را سید محمد خاتمی رهبر جریان اصلاحات نیز در سخنان خود تأیید کرده و گفته دیگر کسی به سخنان او توجه نمیکند. بااینحال اصلاحطلبان کمتر به آسیبشناسی فعالیتهای سالهای اخیر خود میپردازند و آن را نقد میکنند. باوجودآنکه خاتمی از احزاب اصلاحطلب خواسته بود این جریان را آسیبشناسی کنند ولی به نظر میرسد که خیلی این احزاب آسیبشناسی را جدی نگرفتهاند. بااینحال در چنین شرایطی که افکار عمومی معتقد است اصلاحطلبان کوتاهی کردهاند آنان میگویند ما تندروی کردهایم.
گرامی مقدم بهعنوان قائممقام دبیر کل حزب اعتماد ملی گفته: اما در این مسیر، اشتباهاتی رخ داد. با وقوع حماسه دوم خرداد، تندرویها و اقدامات غیرسیاسی خارج از خردورزی و سیاستورزی در مجلس و دولت اتفاق افتاد. یکی از نقاط ضعف آن دوره، جهتگیری برای دوره بعدی ریاستجمهوری بود که اصلاحطلبان نتوانستند از میان چهار نامزد به جمعبندی برسند و دولت هم که میتوانست نقش مفیدی در این صحنه داشته باشد تا اصلاحطلبان یک نامزد داشته باشند اقدامی نکرد. این از نقاط منفی دولت اصلاحات بود که میتوانست از امکانات حضور در قدرت استفاده کند که استفاده نکرد و دولت بعدی در اختیار جناح راست محافظهکار قرار گرفت. یکی از نقاط ضعف این دوران این بود که اصلاحطلبان نتوانستند مناسبات سیاسی خود را در زمینه خردورزی و سیاستورزی با حاکمیت هماهنگ کنند. متأسفانه حرکتهای حاشیهای روشنفکرانه و دگراندیشانه روی حرکت اصلاحطلبی سایه انداخت و باعث شد اصلاحطلبان بهجای آنکه مناسبات خود را زمانی که قدرت را در اختیار داشتند، حفظ کنند، بیشتر در مسیر برهم زدن مناسباتی که ایجاد شده بود حرکت کردند. اصلاحطلبان میتوانستند با قدرتی که در قوه مجریه و مقننه داشتند، با تنظیم درست مناسبات سیاسی که در چارچوب قانون اساسی بود، جایگاه و پایگاه بیشتری در حاکمیت داشته باشند اما بیشتر به دنبال حضور در قوه قضائیه و مجمع تشخیص مصلحت نظام بودند که با اهداف اصلاحطلبی دارای تناقض بود.»